رمان بخیه قسمت اول
رمان بخیه قسمت اول نام رمان: بخیه خلاصه متین دختر سی و چهار ساله ای است که پدرش از کودکی او را با خصوصیات مردانه بزرگ کرده، متین دوست دارد دخترانه زندگی کند اما در روابط با آدمها ناموفق است، حضور عماد...
View Articleرمان بخیه قسمت دوم
رمان بخیه قسمت دوم از سالن بیرون پریدم، لحظه ی اول نگاهم روی صورت ساشا جا خوش کرد. دست به کمر رو به روی من ایستاده بود و با لبخندی بر لب، به من نگاه می کرد. پلک زدم و به خانوم علوی خیره شدم که با رنگی...
View Articleرمان بخیه قسمت سوم
رمان بخیه قسمت سوم با صدای بلند فریاد زدم: -پوران، موقع پاس دادن دستتو قشنگ به سمت جلو بکش، پاسو لب تور بده تا فروغ بتونه اسپک بزنه و کلافه به در سالن زل زدم. طنین هنوز نیامده بود. دلم می خواست به یک...
View Articleرمان بخیه قسمت چهارم
رمان بخیه قسمت چهارم و انگشتانش را روی لبم کشید و دستش را از روی گونه ام برداشت. خودش را عقب کشید و در سکوت به من خیره شد. آن همه غروری که سالها به آن می بالیدم، دود شد و به هوا رفت. در برابر این مرد...
View Articleرمان بخیه قسمت پنجم
رمان بخیه قسمت پنجم با صدای عماد پلک زدم: -بانو نرو جلو با شنیدنِ این حرف، بانو سر جایش ایستاد و به عقب چرخید: -چی میگی عماد؟ الان کار دستمون می ده نگاه سودا زده ام روی صورت عماد چرخید، پوزخندی روی...
View Articleرمان بخیه قسمت ششم
رمان بخیه قسمت ششم صدای نعره ی پدر را شنیدم: -تو چه مرگی به جونت افتاده دختر؟ منو جلوی این بچه…..سکه ی یه پول کردی؟ از کی با هم هستین؟ حامله هم شدی ازش؟ خاک بر سرت، ازش حامله ای؟ با همان چشمان بسته یک...
View Articleرمان بخیه قسمت آخر
رمان بخیه قسمت آخر عماد شوهر خوبی می شد برای من؟ پس ساشا چه؟ طنین ناباورانه نگاهش را بین من و عماد چرخاند و زمزمه کرد: -شوهر کردین؟ کِی؟ عماد مهلت جواب دادن به من نداد: -دیروز عقد کرد، خوب که چی؟ طنین...
View Article
More Pages to Explore .....